كسراكسرا، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 11 روز سن داره

ثانيه هاي حضور تو

تو مرا جان و جهانی، چه کنم جان و جهان را.....

1399/7/12 18:55
نویسنده : مامان مرضيه
168 بازدید
اشتراک گذاری
سلام سلام پسر مامان
الان که دارم این نامه رو برات مینویسم تو کنار من نشستی و با صدای بلند در مورد مدت زمان استفاده از گوشی داری چونه میزنی و همزمان منتظری بازی پرسپولیس و النصر شروع بشه و با بابا حجت بشینین نگاه کنین
و البته الان پا شدی و داری رپ میخونی.
)(برای آخرین بارمه که آخرین چیزو هشدار میدم
نمیتونم صبر کنم
حالا دیگه خوبی آغاز شده
من دستمو به تو میگیرم
همینجوری میرم جلو
جنگمو ادامه میدم
متوقف نمیکنم
میرم جلو تا بالاخره شکست بخورن)و کاش میتونستم ریتمش رو هم ثبت کنم برات پسر خلاق من
این روزا همه دغدغه من درست پرورش دادن تو شده
دوست دارم بتونم استعداداتو درست پرورش بدم، کتاب میخونم، پادکست گوش میدم، باهات بازی میکنم، باهم درسای پیش دبستانی رو تو خونه کار میکنیم و با همه اینا شبا که میخوام بخوابم عذاب وجدان دارم چون نمیدونم برای تو کافی بودم یا نه.
دو سه روزی هست عصرا حتی اگه شده نیم ساعت زمان میذارم و به یه کار خلاقیتی تشویقت میکنم. (نتیجه رو پست میکنم)
کلا احساس میکنم خیلی خوش ذوقی و سعی دارم ذوقت رو تقویت کنم نفسم.
امروز دوازدهمین روز پاییزه، فصلی که ما خانوادگی عاشقشیم و تو انتظار رسیدن انارای حیاط آقا جون رو میکشی.
تنت سلامت پسر قشنگم. همیشه عاشق و با احساس بمون مثل الان.
راستی یادم رفت بگم. از حدود یک سار پیش یه عضو جدید کوچولوی دوست داشتنی به خانوادمون اضافه شده و اونم کسی نیست جز خانوم سرمه که گربه خوشگل ماست. امسال دو تا بچه به دنیا اورد که تو عاشقشون بودی و قبل از اینکه برن پیش خانواده جدیدشون چند تا عکس خوشگل خاله نسرین ازت گرفت که اونا رو هم اضافه میکنم.


نقاشی فصلها با انگشت و گواش


منوی غذای ایرانی رستورانت که مشتری هم بابا حجت بود


اینم سرمه خانوم گربه خوشگل خونه ما

تا نانه بعدی و روزای قشنگی که تو برامون میسازی، خدا یار و نگهدارت دلبرکم.
پسندها (4)

نظرات (0)